رها کوچولورها کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
پیوندعشق ماپیوندعشق ما، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

رها سفید برفی مامان وبابا

بازم سلام :

حبه انگورم :خوشگلم : نازمامان اینروزها داریم واسه جشن دندونیت خودمونو اماده میکنیم بدجوری سرم گرم کارواین مراسمه واسه همین زیادنمیتونم به وبت سر بزنم عزیزم به زودی با عکسهای زیبای جشن دندونیت برمیگردم ................. ...
25 خرداد 1393

یه روز خوب بهاری :

رهاوعموستار : نااااااازی زیبا دختر مامان : رهاوآیلین جوووووووووووون: قربون این طرز نگاهت : رها .آیسان وباباجون وهلیا: برای بار اول ولت کرده بودم روی چمنها خیلی خوشت اومده بود : الانه همشونو میکنم : تواین قفس بزرگ کلی خرگوش بود بادیدنشون یه جیغی از ذوق راه انداخته بودی که نگو...... ابراز ارادت رها به خرگوشها : واما اینم هلیای شیطون وبلا ........... ...
21 خرداد 1393

یازده ماهگی عسلی مبارک :

حبه انگور مامان دیگه داری یه خانوم حسابی میشی باورم نمیشه که ریز دختر مامان کم کم داره یک سالشو تموم میکنه نانازم ماه بعد تولدته ومن از حالا ذوقشو دارم .....گلکم دندونت حسابی جوونه زده و سرفرصت قراره مامان جون واست ترتیب یه مهمونی دندونی همراه با آش دندونی بده البته اگه قسمت بشه .... عزیزدل مامان حالا دیگه یازده ماهه شدی دست دستی میکنی بای بای میکنی جیزاها"لوسترها" رو با اشاره  ناز وکوچک انگشت  اشاره دستت نشون میدی ..البته این حرکت بامزه رو باباجون یادت داده با باز وبسته کردن دستت "بیا بیا " میکنی الهی قربون تک تک این کارای نازت برم ......... نانای میکنی ......... خلاصه حسابی با...
15 خرداد 1393

ادای اولین کلمه .............

فندق مامان بهتره بدونی درست شب میلاد حضرت علی که مصادف با روز پدره شما ادای کلمه "ب" رو یادگرفتی البته کسی یادت نداد شب باهم نشسته بودیم داشتیم میوه میخوردیم که یه دفعه دیدیم میگی "  ب ب ب ب" البته حرف "ب" روش فتحه هم داشت که بیشتر شبیه کلمه بابا بود ...... بابات هم اصرار داشت که داری بابا میگی .......... تخم مرغ عسلی مامان امروز 7 خرداده وتو سه روزه که ادای کلمه "ما ما ما ما "رو هم یادگرفتی فقط حواست باشه که اول اینوتبدیل به یه کلمه کامل "مامان"کنی ................. ...
7 خرداد 1393

میلاد مولی الموحدین وروز پدر مبارک :

پدرعزیزم باش تا زندگی کنم ........دوستت دارم چراکه دوست داشتن را از تو آموخته ام این عکس پدر عزیزم درکنار نوه اش هلیاست  پدری که عصاره تمام خوبیهاست پدر عزیزم عمرت طولانی سایه ات مستدام           وشادیهایت روز افزون باد .............. روز پدر رو به پدر عزیزم وهمسر مهربونم که بی گمان بهترین پدر دنیاست تبرک میگم .............. امیدوارم صد سال سایشون رو سرمون باشه وهمیشه سالم وسلامت باشند ...........  یا علی همیشه یارویاور همه بچه ها باش علی الخصوص فندق ناز من رها .......... رهاجان مامان امسال اولین ساله که روز پدر رو تجربه میکنی امیدوارم ...
5 خرداد 1393

عکس آتلیه :

عسل مامان چندروزپیش رفتیم آتلیه وچندتاعکس خوشگل ازت گرفتیم عکاسه گفت 10 روز بعد آماده میشه                              ناز مامان فدات شم                                       اونجاخیلی شیطونی میکردی به زور چندتا عکس درست حسابی تونستیم شکارکنیم آقای عکاس برای اینکه حواس تورو جمع عکس کنه گفت به به چه دختر خوشگلی بعد چندبارکلمه "به به" رو تکرار کرد تو هم شروع کردی به گفتن "ب ب  بب ب " عکاسه گفت بابا عجب اشتباهی کردم من ...
5 خرداد 1393

پیشرفتهای ماه دهم :

گل دختر مامانی الان دیگه علاوه بربای بای کردن نانای هم میکنه ............ مهم ترازهمه مرواریدش داره کم کم جوونه میزنه واما امروز 11خرداد اداره نشسته بودم که خاله لیلا زنگ زد گفت مامانی  مروارید رهایی مبارکه منم خیلی ذوق زده پرسیدم مگه دندونش نیش زده .......گفت آره بابا وااااااااااااااااااااااای خدای من عجله داشتم وقت اداری تموم بشه بیام دندون عسلی رو ببینم ازاداره که رسیدم سریع اومدم سراغ رهاجونم سریعتر ومشتاقتر از همیشه یواشکی لبهای نازشو از هم باز کردم وای خدای من لثش انگار شکاف برداشته بود ویه کم از دندونش پیدابود مبااااااااااااااااااااارکه قندعسلم .............. الهی خیرببینی نازدخترمامان دختر بی همتای من ......
5 خرداد 1393